نامه نگـاري جنگ |
![]() |
![]() |
![]() |
سيدمحمد ميرکاظميواژهشناسينامه در زبان پهلوي نامک[1] و در لغت ورقهاي است که روي آن مطالبي خطاب به کسي نويسند.[2] اين واژه در انگليسي letter و در عربي بيشتر «رُقعه» و «منشأة» است. در اصطلاح نيز براي نامه معاني متعدد در فارسي و ساير زبانها وضع گرديده است. در متون فارسي و عربي اين واژه در معناي «کتاب»، «صحيفه»، «فرمان پادشاهان»، «دستورالعمل» و جز آن به کار رفته است. در فرهنگنامههاي تخصصي نيز ميتوان تعاريفي جداگانه از نامه يافت. مثلاً در واژهنامه تخصصي ارتباطات، نامه پيام مکتوب شخص يا موسسه فرستنده به گيرنده معنا شده.[3] اين واژه در ترکيبات به صورت جزء مؤخر و در معناي «کتابت شده» به کار ميرود: اعتبارنامه، معرفينامه، تسليتنامه، شکايتنامه، وکالتنامه در فارسي؛ و (آگهي نامه letter of advice)، (موافقتنامه letter agreement) در انگليسي[4] در کنايات و مثلهاي فارسي نيز ميتوان معاني بديعي از اين واژه به دست داد: «نامه چهارم» کنايه از قرآن کريم[5] و «نامه به پر مرغ بستن» کنايه از منتشر کردن و گسترش دادن است.[6] تعريف نامهنگارياز نامهنگاري به «گفتگوي کتبي» نيز تعبير شده و برخي آن را از امور دائمي زندگي همچون کار کردن، خوردن و خفتن دانستهاند.[7] به عبارتي نامه و نامهنگاري نياز و مشغلة بشر در اعصار گذشته بوده و اکنون نيز شيوة معمول مردم براي اعلام و اِخبار امور است و بيگمان در زندگي اجتماعي آيندگان نيز نامه و نامهنگاري جايگاه مهم و ارزشمند خود را خواهد داشت. نامهها از گذشته انواع مختلف داشته، مطابق آداب و شيوههاي خاص نوشته ميشدهاند. اکنون نيز نامهنگاري تابع آداب خاص خود است؛ تا آنجا که برخي از اين پديده به يک هنر، فن يا فن هنرمندانه تعبير کردهاند. نامهها ممکن است خصوصي (دوستانه) يا اداري و در قسم ديگر محرمانه يا سرگشاده باشند. برخي نامهها بسيار مختصر و موجزند؛ يادداشتها از اين دستهاند؛ و برخي نامهها مفصل و گزارشگونه. هريک از انواع مزبور موضوع، کاربرد و شيوه نگارش مخصوص به خود دارند. به طور مثال مقصود از نامههاي دوستانه نامههايي است غيررسمي که افراد براي يکديگر مينويسند. موضوع اينگونه نامهها مطالب خصوصي، مسائل خانوادگي، اخبار خويشاوندان از قبيل ذکر مسافرتها، کسب و کار، خريد و فروش خانه و لوازم مختلف، تولد يا وفات و بالاخره تمام وقايع خانوادگي و روابط دوستان با يکديگر است. نامه در گذشتة تاريخي ايرانبيشترين اسناد به جاي مانده از گذشتة تاريخي ايران که تاريخنگاران کهن از جمله بيهقي، رشيدالدين فضلاله، اعتمادالسلطنه و... از آنها بهره بردهاند گونههايي است که ذيل عنوان کلي نامهها دستهبندي ميشود. معروفترين گونههاي مزبور شامل اخوانيات، سلطانيات و ديوانيات است. اخوانيات: نامههاي مکلف با ذکر تعارفات و القاب و لفظبافيهاي زائد و متعدد که تا اواسط دوران قاجاريه رواج داشته است و اغلب به خط خوش و با فاصله زياد از حاشيه عرض کاغذ نوشته ميشد و گاه سطور و خطوط به صورت مورب ترتيب مييافت. در متن اخوانيات از امثال و حکم فارسي و عربي و اشعار گوناگون به عنوان شاهد مثال يا تأکيد سخن استفاده ميشد و در آخر، مطلب موردنظر درج ميگرديد.[8] گاه بخش اول اين نامهها که به تعارفات اختصاص داشت، چندين برابر مطلب و مقصود نهايي به طول ميانجاميد. اين مکاتبات عمدتاً ميان افراد سرشناس و صاحبنفوذ به ويژه افراد ديواني و دولتي بود. اين نامهها حاوي مطالب مهم و حقايق عمده از زندگي روزمرة مردم بوده است. محمدامين وقاري طبسي يزدي به دوستي که در نظر ايشان بسي ارجمند بوده نوشته: «چه گويد از شدت مفارقت و چه نويسد از حدت مهاجرت آن دوست جاني و آن مايه شادماني، آن گرامي گوهر درج احسان و اشفاق و آن فروزان اختر برج وفا و وفاق آن معدن جواهر زواهر عطوفت و مهرباني و آن بحر دُر غُرر ادا فهمي و نکتهداني... حقاً که دست تطاول هجران نه چنان گريبان جان اين ناتوان گرفته که به پايمردي طاقت خلاص متصور شود و...
توقع آنکه به زودي هرچه تمامتر عنان عزيمت بدين صوب معطوف ساخته از پافتادگان بيابان هجران را به شربتي از سرچشمه وصال که اشک آب حيات است، دستگير نمايند.»[9] سلطانيات: شامل نامهها، فرمانها، اوامر، سفارشها، دستورها، حکمها و همة اموري بود که از سوي پادشاهان صادر ميشد و بسياري از حقايق و مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي کشور را منعکس ميساخت.[10] فرمان شاهطهماسب اول در سال 1554 ميلاديفرمان همايون شد آنکه چون بموجب فرامين مطاعه لازمالاطاعه صدارت جميع ممالک شروان و شکي بلامشارکت غير بسيادت و نقابت پناه صدارت و افادت دستگاه امير کمالاً للسياده و النقابه عبدالرزاق متعلق و مرجوع است و تغيير نشده بهمان دستور مقرر دانسته دست تصدي نقابت پناه مشاراليه و گماشتگان او را قوي و مطلق داشته وجوه رسمالصداره او را به دستور رسانند و عزل و نصب قضاة جزو وکل آنجا را براي صدارت دستگاه مومي اليه منوط شناسند. ايالت پناه ظهيرالاياله و لاقبال عبدالرخان درين ابواب کمال امداد و اسعاد بظهور رساند و هر ساله پروانچه مجدد طلب ندارد.»[11] ديوانيات: به همه اسناد، مدارک و مکاتبات اداري دستگاهها و ديوانها و نهادهاي حکومتي اطلاق ميشد که بيانگر اطلاعات و نکات مهم از تحولات کشور، وضعيت اداري، اقتصادي، اجتماعي و ادارة امور بود. اسناد مالي و قضايي را نيز در همين حوزه جاي دادهاند. «گفتني است که چيرهدستي در نگارش نوشتههاي منشيانه و مترسلانه که در عينحال فصيح، بليغ و موزون باشد وسيله موثر در ترقي منشيان در دستگاههاي ديواني و نيز از سازههاي نفوذ در ديگران به ويژه بزرگان مملکتي تلقي ميشد.»[12] نامه قائممقام فراهاني به حاجي ميرزا موسي خان:«برادر از گزارش نواب رکنالدوله، خاطر جمعدار که نايبالسلطنه روحيفداه بسيار مراقبند و تا حال بسيار بسيار خوب گذشته، هيچ مايه اختلاف نيست مگر آنکه نواب رکنالدوله ميخواهند همه بارها را به گردن ما بيچارهها بگذارند و حجت معتبر و تعهدنامه بگيرند و تنخواهي که براي خرج اين خدمت لازم است به قدر کفاف نباشد. عاليجاه اخوي ميرزا نبي را بگو اتمام اين کار در عهدة شما خودتان است، ما را تنها به دم چرخ الماس رکن الدوله داديد. نايبالسلطنه هرچه شاهزاده بگويد ميشنود. اما انصافي لازم است. شنيدم که عقد هم سه درجه کم به آنجا نوشته است والسلام[13] در آثار ديواني گذشته نامه با عناوين و مفاهيم متنوع و متعددي چون منشور، فرمان، توضيح، يرليغالتمغا، پروانه، پروانچه، عهد، نشان، رقم، حکم، ملطفه، مواضعه، مخاطبه، تعليقه، برات، فرد، مشافهه، شجره، فصول، يادداشت، متحدالمال، صريحالملک، سند ترخاني، وصل، مرسوم، سجلات، سيورغال، خط، رقيمه، قرطاس، مراسله و... به کار ميرفت.[14] جايگاه سندي نامههاالف) از نظر درجه اعتبارمنابع تاريخي از نظر درجه اهميت و اعتبار به دو دسته تقسيم ميشود: يکي منابع اصلي و دست اول که شامل گزارش شاهدان عيني رخدادهاي تاريخي ميباشد. اين منابع بسيار متنوعاند که مهمترين آنها شامل قوانين عادي و اساسي، فرمانها، صورتجلسات سازمانها، گزارشهاي رسمي، خاطرات، قراردادها، وصيتنامهها، اقرارنامهها، اسناد تجاري، سياسي و اجتماعي دولتها، نقشه و نمودارها، کتب تاريخي و غيره است. اينگونه آثار عموماً در زمان وقوع يا نزديک ترين زمان نسبت به وقوع حادثه مکتوب شده است. منابع دست دوم و فرعي هم به منابع و آثاري اطلاق ميشود که مدتها پس از وقوع حادثه تاريخي و با استفاده از منابع دست اول نگاشته شده است. پديدآورندگان اين آثار خود شاهد و ناظر رخداد نبودهاند ولي در مورد آن رخداد تحقيق کردهاند. نامهها در اين تقسيمبندي در زمره منابع اصلي و دست اول محسوب ميشود. نامهها و ساير اسناد همطراز تا يک قرن پيش مهمترين گروه اسناد و مدارکي بود که در اختيار مورخان و تحليلگران جامعهشناسي و مردمشناسي قرار داشت. اکنون اسناد صوتي و تصويري هم به اين مجموعه پيوستهاند. ب) از نظر شکلمنابع تاريخي از نظر شکل هم متنوعند. مرسومترين تقسيمبندي منابع به اين شرح است: 1. منابع مکتوب ـ 2. منابع تصويري و ترسيمي ـ 3. منابع الکترونيک ـ 4. آثار و ابنيه ـ 5. ابزار و ادوات زندگي ـ 6. منابع شفاهي و نقلي پر واضح است که نامهها در زمره اسناد و منابع مکتوب جاي ميگيرند. ديگر منابع مکتوب شامل کتابها (سفرنامهها، خاطرات، منابع جغرافيا، منابع ادبي، تذکرهها) و مطبوعات ميباشد. ج) از نظر محتوااسناد تاريخي، مدارکي است که با تحولات گذشته و جاري کشور در ارتباط بوده و بخشي از مسائل و رخدادهاي جامعه در آنها منعکس شده است. برخي از منابع همچون کتابها و مطبوعات به صورتي منسجم تأليف، تنظيم و تدوين شدهاند ولي اسناد و مدارک آرشيوي که نامهها نيز جزو اين دسته از منابع قرار ميگيرد، هريک با هدف خاصي مثلاً اداري، سياسي و اجرايي نگاشته شده و اساساً در نگارش آنها استفادههاي تاريخنگارانه مدنظر نبوده و اطلاعات آنها مختصر و پراکنده است و بايد در پيوند با ساير منابع تاريخي مورد استفاده تاريخنگارانه قرار گيرد. ارزش تاريخي نامههانامهها اسناد دست اول به حساب ميآيند و حاوي نکات مهم از سير تحولات و رخدادهاي تاريخي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي جوامع هستند. در کتاب ارزشمند «سفينة تبريز» که توسط ابوالمجد محمدبن مسعود تبريزي گردآوري و تأليف شده، رسالات و اسناد تاريخي بسيار آورده شده است. يکي از اين اسناد، نامه خواجه غياثالدين محمد، وزير معروف ايلخانان به برادرش خواجه مجدالدين محمد است. موضوع اين نامه گزارش واقعه مرگ ابوسعيد آخرين پادشاه سلسلة ايلخانان و تعيين جانشين اوست. شارح نامه که نظراتش در کتاب «هفت اقليم کتاب» درج گرديده مينويسد: «اين نامه از اسناد منحصر تاريخي اين عصر (ايلخانان) است و ابوالمجد تبريزي يکي دو ماه پس از نگارش آن و تنها دو روز مانده به قتل غياثالدين وزير، به نقل آن پرداخته است. از اين نامه مهم تاريخي چند فايده به دست ميآيد. 1. ابوالمجد تبريزي حداقل در سال 736 در قيد حيات بوده و وفات او در سالهاي پس از آن رخ داد. 2. ابوالمجد با رجال سياسي و ديواني عصر خود رابطه نزديک داشته و نزد آنان مقرب بوده به گونهاي که توانسته بر اصل نامه مهم و نسبتاً محرمانه وزير قدرتمند اندکي پس از تحرير آن دست يابد. 3. مهمترين فايدهاي که از اين نامه برميآيد گزارش دقيق روزهاي بسيار آشفتهاي از تاريخ ايران است. غياثالدين در اين نامه به شرح دقيق چگونگي بر تخت نشستن آرپاخان پرداخته...»[15] همانگونه که ملاحظه ميشود، مورخ و تحليلگر تاريخ از مطالعه متن سند به اطلاعاتي در مورد نويسنده و رخداد مطروحه دست مييابد و سپس با پيوند اين اطلاعات با ساير دريافتها به روشنشدن بخشي از تاريخ کمک ميکند. هر از چندگاهي که اينگونه اسناد در جايي يافته ميشود، بخش مهمي از زواياي زندگي گذشتگان مکشوف ميگردد. به طور مثال گرچه درباره زندگي، شخصيت و فعاليتهاي اجتماعي و سياسي سيدجمالالدين اسدآبادي اسناد و مدارک فراوان در دست است، ولي به دست آمدن چند نامه در منزل شخصي حاج محمدحسن امينالضرب که سيدجمالالدين مدتي در آنجا سکونت داشته، رازهايي از زندگي او و تاريخ اجتماعي سياسي عصر او را گشوده است.[16] در مقدمهاي که آقاي سيدبدرالدين بهائي بر کتاب «منشآت قائممقام فراواني» نوشته در باب اهميت تاريخي منشات مينويسد: «درباره اهميت تاريخي منشات ميتوان گفت آئينه تمامنمايي است که حقايق اوضاع اوائل عهد قاجاريه را بيکم و کاست و عاري از حب و بغض و تزوير و ريا و خويشتنداري منعکس مينمايد؛ چه غالب نوشته، شامل دستورها، فرمانها و گزارشهايي است که از جانب شاه و وليعهد صادر شده و مربوط به وقايع روزمرة دربار و دولت و امور جاري کشور بوده و از خلال آنها ميتوان به اوضاع سياسي، اجتماعي و تاريخ ايران در آن عهد و زمان و نيز وضع دربار فتحعليشاه و دستهبنديها و تحريکات درباريان پي برد.»[17] برخي از رخدادهاي تاريخي تنها با اتکا به تعدادي نامه قابل بررسي است و هيچگونه سند ديگري در آن باب به دست نميآيد و اصولاً قبل از دوران معاصر که اسناد و رسانههاي ديجيتالي به صورت کنوني در دست نبود و کتابت و تاريخنگاري نيز عموميت نيافته بود، نامهها و گزارشهاي کاتبان و منشيان بود که به ثبت تاريخ ميپرداخت. در خلال جنگ جهاني اول ايالت آذربايجان بيش از ساير ايالات ايران دستخوش آسيب و صدمه شد. زيرا اين خطه حدفاصل دو حوزة متلاطم روسيه و عثماني بود و از لحاظ قومي و فرهنگي نيز متنوع؛ و لذا وضعيت حساسي داشت. دربارة تحولات اين دوره به گفته مورخان، اطلاعات درخور توجهي در دست نيست؛ جز نامهها، گزارشها و مکاتبات محمدصادق ميرزا معزالدوله که در اروميه حکمراني ميکرد. اين مجموعه ارزشمند به کوشش «کاوه بيات» تحت عنوان «نامههاي اروميه» منتشر شده است.[18] اين مجموعه نامهها توانسته است تحولات و تغييرات آن عصر و خطه را در نظر پژوهشگران تا حدودي روشن سازد. اهميت نامه براي تحليلگران تاريخ بسيار بيشتر از ساير منابع بهويژه مکتوبات وقايعنگاران است زيرا در نامهها واقعيتهاي روزگار نمود بيشتري داشت. «وظيفة تاريخنگاران تعريف حکمران، تبيين ادعاي حاکم مبني بر حاکميت مطلق، پنهان نمودن کاستيهاي آنان، برائت آنها از جنايات و نشان دادن ستمهايشان به صورت تدابير مثبت بوده است و مسائل اقتصادي ـ اجتماعي، نقش و موقعيت مردم، شرايط کارگران و روند حوادث تاريخي، اين وقايعنگاران و تاريخنويسان را برنميانگيخت. درست به همين دليل پژوهشگران واقعي براي تمايل تاريخ سدههاي ميانه بايد به منابع ديگري همچون خاطرات سياحان، فرمانها و اسناد آن دوره مراجعه کنند.»[19] سيدصادق حسيني اشکوري که مجموعهاي از اسناد علي سپهري اردکاني را منتشر ساخته، در بخشي از مقدمة اثر خود آورده: «گاه يک نامه کوتاه ميتواند بيانگر حقايق تاريخي يک قوم و آنقدر ارزشمند باشد که در طول تاريخ بشر ماندگار بماند. براي مثال پنج هزار و پانصد سال قبل هنگامي که «نينمار» کاهن بزرگ سومري نامه کوتاهي براي دوستش نوشت و در آن نامه از هجوم ايلاميها به بابل و شکست آنها خبر داد، هيچگاه فکر نميکرد که اين نامه قرار است به عنوان اولين نامه ثبت شده در تاريخ بشريت باقي بماند و براي بيان حوادث تاريخي 3500 سال قبل از ميلاد مسيح همواره به آن استناد شود.»[20] اهميت بررسي نامههااسناد به طور کلي و نامهها به صورت خاص از ابعاد مختلف قابل بررسي است؛ از حيث اسنادي، هنري، تاريخي، ادبي، جامعهشناسي، مردمشناسي، اقتصادي، سياسي و غيره. ولي آنچه بيش از همه مطمح نظر پژوهشگران است بررسي نامهها از دو منظر است: ارزش ادبي و اهميت تاريخي. سبک نگارش نامهها در ايرانزمين که به مکلفنويسي معروف و به اشعار، احاديث، کنايات و مثلها مزين است، از حيث ادبيت بسيار قابل بررسي است. اگرچه اين بخش که حجم عمدة اسناد تاريخي را به خود اختصاص داده، چندان به کار تاريخنگاران نميآيد. سندشناسان و متنيابان نسخههاي خطي و نوشتهجات قديم را از خزاين و خانهها مييابند تا مگر به واسطه آن اوراق که پهلوي هم مينهند و هر يک حاوي نکتهاي باريک و کوچک است، بخشي از صفحة تاريخ را روشن سازند. البته تاريخنگاري نوين ايران براساس اسناد به جاي مانده راه طول و دراز خود را چندان نپيموده است. به زعم پژوهشگران بزرگ و معاصر تاريخ همچون ايرج افشار «متون و نوشتههاي سندي بسيار هست که از گذشته بازمانده و هنوز چاپ نشده است. هر برگ آنها ممکن است گوشهاي از تاريخ ما را چنان بنمايد که تاکنون آنچنان نموده نشده است. دروغ را راست و راست را دروغ دانسته و عرضه کردهاند.»[21] لذا در مجموعه تاريخ دو هدف عمده طراحي شده است: يکي چاپ اسناد، مدارک، نوشتهها و اوراق تاريخي و ديگر پژوهشهاي عالمانه و صادقانه و ارائه اطلاعات و نتايج پژوهش به سايرين. به سبب عدم تداوم تاريخي و عمر کوتاه سلسلههاي حاکم بر ايران، هيچگاه در گذشته، مرکزي براي گردآوري و نگهداري اسناد تاريخي ايجاد نشد و آنچه که اکنون در دسترس است نتيجه کوشش و علاقه برخي دبيران و منشيان شاهان و فرمانروايان محلي است که به سعي خود برخي اوراق را که از نظر خودشان ارزشمند بوده نگهداري کردهاند. براي نخستينبار در دوره پادشاهي ناصرالدينشاه و به دستور وي «بايگاني ملي ايران» پا گرفت. در عصر پهلوي هم اگرچه وزارتخانهها و مراکز دولتي هريک در نگهداري اسناد خود ميکوشيدند ولي مرکزي ملي براي جمعآوري و نگهداري اوراق و اسناد ملي شکل نگرفت و لذا با عملکردهاي سليقهاي مسئولين بايگانيها، بسياري اسناد ارزنده به دور ريخته شد. هنوز هم بسياري از اسناد و اوراق ملي نزد خانوادهها و افراد است. پس از انقلاب مراکز مهم اسنادي در ايران به آرشيو، نگهداري و تنظيم و طبقهبندي اسناد پرداخته، ولي تعدد اين مراکز، موازيکاري و نبود ساز و کارهاي علمي براي نگهداري و اطلاعرساني از اسناد، همچنان مشکل پژوهشگران را به قوت خود باقي داشته است. تسهيل در شرايط دستيابي پژوهشگران به اسناد بايد هدف نهايي همة مراکز اسنادي باشد. در اين صورت است که پژوهشگران ميتوانند با بازخواني، اصلاح و گوياسازي اسناد از محدود شدن فوايد آنها جلوگيري کنند. تهيه فهرست توصيفي از اسناد در اختيار، و ترجيحاً طبع و نشر آنها ميتواند به روشن شدن صحنههاي تاريک روزگاران گذشته و به دنبال آن ساخت کامل هويت ايراني کمک رساند. البته تاکنون بسياري از نامهها در قالب کتابهاي سندي و تاريخي مجموعهسازي و طبع و نشر گرديده که برخي را ميتوان به اين شرح نام برد: تازيانه سلوک (نامههاي احمد غزالي به عينالقضات همداني)، مکاتيب عينالقضاة همداني، فضائلالانام محمد غزالي، مکاتيب سنائي، مکتوبات عبدالقادر گيلاني، مکاتيب پيرجمال اردستاني، نامههاي علاءالدوله سمناني، مکاتيب گيسودراز سيدمحمد دهلوي صوفي، مکاتيب رشيدي، مکاتيب و منشآت يغمايي جندقي، منشآت ميرزا محمد نائيني و منشآت محسن ميرزا سلطاني. يافتن «هويت» از متن اسناد و نامههاي تاريخي[22]اسناد و آثار تاريخي ميراث فرهنگي هر ملت است و ميراث فرهنگي شناسنامه هر ملت و نشاندهنده هويت آن ميباشد. به گواهي تاريخ و پژوهشگران مردمشناسي از جمله هرودت، ايرانيان در طول تاريخ به شدت مليگرا بودهاند. تاريخ هرودت با نام ايران آغاز و با همين نام انجام ميپذيرد. به اعتقاد صاحبنظران، تاريخنگاري از دوران باستان در ايران رواج داشته است، که خداينامهها يکي از گونههاي آن است. تاريخنگاري در ايران همواره حربهاي بوده در مقابل جلوههاي فرهنگي و زيادهخواهيهاي مدعيان و رقيبان؛ و بدينسان هويت ايراني همچنان محفوظ نگه داشته شده است. حتي هنگام گام نهادن ايران در دوران اسلامي، باز مسئله هويت آشکار ميگردد. همچنين موضوع زمان در هر دوره بسيار مهم است. مثلاً در زمان هخامنشي يا اشکاني و ساماني کتيبهها به چند زبان نوشته ميشد. حتي اسناد اداري براي ايالات نيز اغلب چنين بود، زيرا امپراتوري ايران بر قلمروي وسيع با نژادها و زبانهاي گوناگون حکم ميراند. يک زمان زبان اداري زبان آرامي و عيلامي بود، يک زمان يوناني و يک زمان هم پهلوي. منظور از زبان اداري اين است که با اين زبان در کنار زبان متداول و رايج، اسناد و نامههاي حکومتي و کتيبهها نگاشته ميشد. با ورود اسلام به ايران زبان عربي زبان رسمي گرديد زيرا اعراب بر نيمي از جهان متمدن زمان خود مسلط شده بودند. نکته مهم اين است که ايرانيان به زودي خود را يافتند و بار ديگر زبان فارسي را به عنوان زبان رسمي و اداري برگزيدند. در دوران حمله مغول هم که آنان با افکار خرافي و فرهنگ قبيلهاي آمدند و به قول جويني «سوختند و کشتند و بردند» تاريخنگاراني همچون رشيدالدين فضلالله که هم ديوانسالار بودند و هم سياستمدار، توانستند هويت ايراني را ثبت و احيا کنند. زماني که جنگهاي خانمانسوز، توان ايران را سلب کرده بود و ايرانيان بار مصيبت مغولان ايلخاني و تيموري را به دوش ميکشيدند، باز بالاترين دانشها و مهمترين فرهنگها را به جهان عرضه ميکردند و نه تنها هويت خود را حفظ کردند، بلکه به حراست از مليت خود نيز همت گماشتند و بخش عمدهاي از اين را مديون تاريخنگاران با تدبير و مهاجمستيز بودهاند. آنچه مشهور است اينکه منبع مهم و عمدة فردوسي در سرودن شاهنامه ـ اين منظومه بزرگ حماسي ـ «خداي نامهها» شامل تاريخ و گزارش فتوحات شاهانه ايران بوده است. خداي نامهها اسناد مکتوبي بوده که در اختيار اين شاعر بزرگ و ساير شاعران و داستانپردازان قرار گرفته است، اسنادي که ساليان بعد از نگارش خود نقطه آغازين براي آفرينش بزرگترين حماسهسراييهاي ايران و جهان شده است. دکتر ذبيحالله صفا که در ماهيت و نحوه تکوين حماسههاي ملي تحقيق فراوان نموده، در کتاب حماسهسرايي در ايران آورده است: «منظومه حماسي پهلواني هيچگاه در حين جريان حوادث پهلواني پديد نميآيد، بلکه دورة طلوع و ظهور آن هميشه قرنها پس از وقوع آن حوادث است. زيرا در ايام حوادث پهلواني آدمي تماشاگر و بيننده وقايعي است که در حقيقت و واقع با اعمال عادي بشري چندان متفاوت نيست، اما نتايجي که از اين اعمال گرفته ميشود مثلاً ايجاد استقلال ملي، دفع دشمنان و بدانديشان، تحکيم مباني مليت و ... بر اثر اهميت و ارزشي که دارد، به تدريج آن اعمال را به چشم نسلهاي آينده بزرگ ميکند، چيزهايي بر آن افزوده ميشود و پهلواناني که از ايشان خاطراتي ماند، به تدريج به درجات فوق بشري ارتقا ميجويند و اعمال ايشان در شمار خوارق عادات در ميآيد...»[23] نامههاي جنگچهار زمينة عمده براي نامههاي جنگ و يا بررسي جنگ با بهرهگيري از نامهها وجود دارد. اين زمينهها ضرورت و اولويت پرداختن به اسناد جنگ را نمايان ميسازد: 1. همانگونه که يادآور شديم اسناد، آينة تمام نماي روزگاران گذشته است و روزگاران گذشته چيزي جز زندگي مردمان در طول اعصار گذشته نيست. فرهنگ، تمدن، سياست، اقتصاد، علم و... زندگي را تشکيل ميدهد يا متحول ميسازد. زندگي هم چيزي جز کشمکش، مبارزه و انقلاب نيست و اگر هم متصور شود پوچ، بيارزش و بسيار کوتاه خواهد بود. اين به معناي دفاع از جنگ و مخالفت با صلح و آرامش نيست، بلکه قائل به نظريهاي است که جنگ را براي زندگي بشري اجتنابناپذير ميداند. به عبارتي هرگاه زمان جنگ فرا برسد، هيچکس نميتواند از رخدادش جلوگيري کند؛ لزومي هم ندارد که دلايل بروز جنگ موضوعاتي بزرگ و پيچيده باشد. گاهي سادهترين عوامل، آتش جنگي بزرگ را برميافروزند. در جنگها هم هميشه بهترينهاي اجتماع شرکت داشته، جانفشاني کردهاند و در نهايت جان باختهاند. جنگ و مبارزه هميشه بين مردم عادي شکل نگرفته؛ قهرمانان و بزرگان جامعه ناگزير با جنگ درگير ميشوند. اسطورههاي هر ملتي معمولاً مبارزين و قهرمانان جنگ آن کشورند. با مرور تاريخ به اين نکته خواهيم رسيد که زندگي مردمان کره زمين همواره در جنگ گذشته است؛ جنگهاي داخلي، خارجي، مذهبي، قومي، جهاني، خونين، سرد، چند روزه، چند ساله و به عبارتي هر چند که هيچکس جنگ را دوست ندارد ولي زندگي با جنگ برابر شده است. «نظاميان نقطه آغاز جنگ را سياستمداران ميدانند و سياستمداران برعکس آنان جنگ را در نتيجه علامتهاي غلط نظاميان ذکر ميکنند. اما امروز عامل ديگري نيز به اين دو عامل اضافه شده است؛ افکار عمومي. گاهي افکار عمومي جنگ را ميطلبد.»[24] و ايران، کشوري که تاريخش با جنگ و مبارزه گره خورده است! پژوهشگر ارجمند سعيد پرهيزکاري در مقدمه کتاب «جنگ هاي بزرگ تاريخ ايران» آورده است: «کشور ايران به عنوان يکي از قديميترين و کهنترين تمدنها و دولتهاي دنيا داراي سابقه و ديرينهاي پرفراز و نشيب است و همواره در طي دورانهاي مختلف تاريخي به عنوان يک ضرورت، ديگر کشورها و دولتهاي همعصر خود را تهديد کرده و يا اينکه سدي محکم در برابر ديگر قدرتهاي زمان خود بوده است. بنابراين کشور ايران همواره مورد توجه جهانيان بوده است و در اين ميان جنگهاي بين ايران و کشورهاي ديگر که لازمه ماندگاري يک حکومت ميباشد، در تاريخ ايران و جهان به يادگار مانده است؛ خواه با پيروزي يا با شکست ايران به پايان رسيده باشد.»[25] 2. تاريخ پديدهاي تکرار شونده است، خصلت زندگي بشر به گونهاياست که معمولاً واقعيات و حقايق هر دوره را تکرارپذير ميسازد و فراموشکاري انسان هم به اين پديده دامن ميزند. انسان پذيرفته است که از خوبيها وبديهاي دنيا درس بياموزد، حال اينکه تا چه اندازه موفقيت کسب کند، بسته به شرايط پيچيدهاي است. و تنها اسناد و مکتوبات است که دامنة فراموشي بشر را محدود ميسازد و گذشته را فرا روي او ميآورد. اگر بخواهيم عوامل بروز جنگ، انگيزههاي حضور در ميدان جنگ، دلايل شکستها و پيروزيها و جز آن را دريابيم و در تصميمسازيها و تصميمگيرهاي حال و آينده دخالت دهيم، راهي جز بررسي اسناد و آثار جنگ نخواهيم داشت. 3. نامهها گذشته از ارزشهاي تاريخي و فرهنگي، يکي از ابزارهاي متعدد اطلاعرساني و به عبارت واضحتر به عنوان يک رسانة مهم مطرح بوده و هستند. البته اين اهميت امروزه به دليل ورود رسانههاي ديجيتالي، صوتي و تصويري به ظاهر کمرنگ شده ولي در دهههاي نه چندان دور نامهها به عنوان يکي از وسايل ارتباطي مهم و پرطرفدار در فضاهاي جنگي عمل ميکردهاند. در منابع مربوط به ارتباطات و رسانه، کارکردها متنوع براي رسانهها بيان شده که عمدهترين آنها به شرح ذيل است. 1. اطلاعرساني و پخش اخبار 2. آموزش و بيان عقايد 3. حراست از محيط و ايجاد همبستگي اجتماعي 4. انتقال ميراثهاي فرهنگي از نسلي به نسل ديگر 5. تفريح و سرگرمي[26] نامهها به طور کلي و نامههاي جنگ به طور اخص همة کارکردهاي فوق را متقبل شدهاند و تحليل محتواي اين اسناد و بررسي جوانب اسناد شامل نحوه سفارش و ارسال و دريافت نامهها اين موضوع را به واقعيت نزديکتر خواهد نمود. در جنگ هشت ساله ايران و عراق، امکانات جبهة ايران در سه دهة قبل در اذهان و اسناد موجود است. در همين زمان نزديک شاهد بودهايم که امکانات رسانهاي جديد مثل اينترنت، موبايل، ماهواره و غيره به کلي در دسترس نبود و امکانات متداول آن روز مثل تلفن هم به صورتي کاملاً محدود وجود داشت. لذا اين زمينه، پرداختن به اسناد مکتوب جنگ به ويژه نامهها و تلکسها را ضروريتر ساخته است. 4. اسناد مکتوب جنگ به دليل در بر داشتن محتواي مهم و محرمانه و ارتباطي که با حوزههاي نظامي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي کشورها دارد؛ اسناد مهم، آرشيوي و طبقهبندي شده به حساب ميآيد. لو رفتن دفترچه يادداشت «ارنستو چهگوارا» مبارز معروف آمريکاي جنوبي و اتفاقات پس از انتشار آن جالب توجه است: «در پي اسارت و اعدام چهگوارا، حکومت بارينتوس تصميم گرفت دفتر يادداشت او را به ناشري که بالاترين قيمت را بپردازد، بفروشد. در حالي که بوليوياييها در حال بررسي فروش اين دفتر يادداشت بودند، حکومت کوبا به طور اسرارآميزي يک کپي از اين دفتر را به دست آورد و آن را از طريق تعدادي از دفاتر نشر در آمريکاي لاتين، اروپا و ايالات متحده آمريکا منتشر کرد. دولت کوبا با انتشار اين دفترچه پيش از آنکه بوليوياييها بتوانند آن را بفروشند توانست امتياز يک پيروزي تبليغاتي آشکار را به دست آورد و موجب تحقير حکومت بارينتوس شود. ...عجيب آنکه بحران ناشي از انتشار دفتر خاطرات چهگوارا تقريباً حکومت بارينتوس را سرنگون کرد؛ چيزي که عمليات چريکي چهگوارا هنگامي که او زنده بود موفق به انجام آن نشد.»[27] اسناد نوشتاري جنگ (نامهها، شبهنامهها و نامههاي مرتبط)اسناد مکتوب و ترسيمي (مثل نقشهها و نمودارها و...) دايرة وسيعي از اسناد جنگ را شامل ميشود و هر کدام از اين گونههاي سندي در جاي خود حائز اهميت و بررسيهاي علمي، فرهنگي و تاريخي خواهد بود. نامهها خود به گونههاي متعدد تقسيم ميشود؛ به علاوه اسناد مکتوب ديگري هستند که شباهتهايي به نامههاي جنگ دارند. لذا به منظور تعريف نامههاي جنگ (حداقل نامههايي که منظور اين مقاله است) به توصيف برخي از گونههاي نامه و شبهنامهها ميپردازيم. محدودة وسيع نامهنگاري جنگ شامل اسناد مشابه مانند وصيتنامة شهدا و ايثارگران، مناجاتنامهها، جوابِ نامهها، تلگرامها و نيز نامههاي پيراموني جنگ که ممکن است ميان فرماندهان سطوح مختلف جبهه يا فرماندهان و حاکمان طرفين جنگ مبادله شده باشد، ميشود. به منظور تعيين اين حدود و رسيدن به تعريف مشخص لازم است موارد مزبور تشريح گردد: الف) شبهنامههاوجوه افتراق و تشابه نامه و وصيتنامه: وصيتنامهها «اسناد مکتوب و گاهي ضبط شده در نوار يا فيلم هستند که شامل سفارشهاي شهدا به اعضاي خانواده، دوستان، همرزمان و جامعه بوده و اغلب بيانگر اعتقادات شهيد نيز ميباشد.[28] اين گونة سندي که نوع مکتوب آن از تعلقات رزمندگان ايران در جنگ هشت ساله بوده، از اهميت ويژهاي برخوردار است و لازم است پژوهشهاي گستردهاي در خصوص ماهيت و محتواي آن صورت پذيرد تا با تحليل محتوا و بررسي ساير جنبههاي آن به نتايج عمدة فرهنگي، اجتماعي و تاريخي زمان جنگ دست يابيم. تاکنون بنابر اعلام مهمترين مرکز جمعآوري اسناد و آثار مکتوب شهدا و ايثارگران بنيادشهيد، بيش از پنجاه هزار برگ وصيتنامه که متعلق به بيش از 30 هزار شهيد است جمعآوري و آرشيو شده است. وجه تشابه:1. وصايا و نامهها از لحاظ سبک نگارش ـ که در جاي خود در بخش نامهها بدان پرداخته خواهد شد ـ شباهتهايي دارند. به عنوان اشاره ميتوان به ارسال سلام و دعا به رهبر کبير انقلاب و فرمانده کل قوا حضرت امام خميني در مطلع نوشته، اشاره کرد. 2. يکي از عناصر محتوايي وصايا که شامل بيان اعتقادات شهيد است در نامههاي رزمندگان نيز به چشم ميخورد. گاه خانوادهها نميتوانند ميان نامه و وصيتنامه شهيد خود افتراق بگذارند و ممکن است يکي را جاي ديگري تصور کنند. گاه شهيدي وصيتنامه خود را پيشتر از شهادت خود براي خانواده فرستاده و خانواده گمان برده که نامه است؛ يا پس از شهادت رزمنده خانواده نامهاي از آن را که شباهت به وصيتنامه دارد به عنوان وصيتنامه در اختيار مردم يا ارگانها يا نويسندگان و پژوهشگران قرار داده است. با بررسي در پروندههاي فرهنگي شهدا در مراکز اسنادي، به موارد اينچنيني بسياري برميخوريم. وجوه افتراق:1. وصيتنامه عموماً منتسب به شهدا است، در حالي که نامهها به سايرين از جمله رزمندگان، جانبازان و آزادگان نيز منتسب است. البته رزمندگان و جانبازان نيز وصايايي نوشتهاند که ممکن است پس از اتمام جنگ از بين برده يا نزد خود نگه داشته و يا اينکه به مراکز اسنادي تحويل داده باشند؛ ولي هنوز عزمي قوي براي تحويل يا آرشيو کردن آنها وجود ندارد. 2. مخاطب وصايا در نظر نگارنده عموماً مردم جامعه هستند. در حالي که مخاطب نامهها عمدتاً يک فرد يا اعضاي نزديک به وي ميباشند. و بدين لحاظ مطالب مطروحه در نامه نيز نسبت به عنوان وصيتنامه از محدوديت و جزئيت برخوردار است. بر اين اساس نگارنده وصيتنامه منتظر پاسخ نبوده ولي نگارندگان نامه منتظر پاسخ هم بودهاند. 3. هر شهيد عمدتاً داراي يک وصيتنامه و احتمالاً دو وصيتنامه (يکي براي خانواده و منسوبين و يکي براي همميهنان) است، در حالي که تعداد نامههاي متعلق به يک شهيد يا ايثارگر به چندين و گاه چند صد فقره ميرسد. 4. نوشتن وصيتنامهها به موجب وجه تکليفي و شرعي در بين رزمندگان متداول و نگهداري آن نزد خانواده از اعتناي بيشتري برخوردار بود و به دليل همين وجه (شرعي و تکليفي)، متن وصيتنامهها از اخلاص و معنويت بيشتري برخوردار است و «چون در حکم حرف آخر است صحت دارد و به دور از هر نوع ريب و ريا در کمال اخلاص و در نقطه رهايي و برخاستن از سر جيفه دنيا نگاشته شده است.»[29] در اين حال در نامهها موارد ديگري مثل خريد و فروش، حقوق و مستمري، ازدواج، تحصيل و موارد ديگر در وجه دنيوي آن مطرح و پيگيري ميشد. در اين مقاله به جهت اختصار از درج نمونه براي موارد فوق اجتناب شده است. و در ادامه نيز سعي ميشود از آوردن نمونه پرهيز شود، ولي علاقهمندان ميتوانند در آرشيوها و منابع، نمونههاي متعددي را ملاحظه و مطالعه نمايند. وجوه افتراق و تشابه نامهها و مناجاتنامهها:مناجاتنامههاي شهدا نامههايي است که در آن رازگويي به درگاه خداي تعالي و عرض نياز به درگاه خداوند متعال باشد و به عبارتي دستنوشتهاي است که در آن شهيد به مناجات، دعا و راز و نياز به درگاه خداي متعال پرداخته باشد. البته در اينجا منظور از مناجاتنامه، گونة کتابي و ادبي موسوم به «مناجاتنامه» همچون مناجاتنامه خواجه عبدالله انصاري يا کتاب نيايش شهيد چمران نيست، بلکه دستنوشتهاي در حجم يک يا چند صفحه حاوي مکنونات قلبي و راز و نيازهاي شهيد با پروردگار است. اين گونة ادبي به دليل فضاي روحاني و معنوي حاکم بر جبهه و عرفانيت رزمندگان در اوقات فراغت و در دل شبها نگاشته ميشده است و به دليل حجم نسبتاً زياد اين دستنوشتهها اکنون در مراکز اسنادي مثل مرکز اسناد شهدا و ايثارگران به عنوان يک گونة سندي تعريف شده است. وجه اشتراک مناجاتنامهها و نامهها اين است که در مناجاتنامه نويسنده کسي (خدا) را خطاب قرار داده و درخواستي را مطرح کرده است، همانگونه که نگارندة نامه نيز بدين منظور به نامهنگاري ميپردازد. نوشتن نامه به خداوند يا يک شخصيت والا که گاه جنبة خيالي نيز به خود ميگيرد، در دهههاي اخير مرسوم شده است. ايدة نگارش نامه به خداوند متعلق به دکتر ديويد هلر فارغالتحصيل دانشگاه هاروارد است؛ و پس از وي ديگران نيز اين ايده را به کار گرفتند و ماحصل آن کتابهاي خواندني و جالبي شده است و در ضمن نتايج اجتماعي، فرهنگي و مذهبي زيادي هم به دست داده است. کتاب «خداي عزيز! نامههاي بچهها به خدا»[30] از اين جمله است. از اين ايده در کشور ما نيز بهرهبرداري شده و از آن جمله ميتوان از کتاب «نامهاي به پدر امت» نام برد. اين کتاب حاوي نامههايي است که دانشآموزان سراسر کشور به اميرالمومنين علي(ع) نوشتهاند.[31] «نامهاي به پدر آسماني» نيز حاوي نامههايي است که فرزندان شهدا به پدران شهيدشان نوشتهاند و توسط واحد مشاوره جوان بنيادشهيد و امور ايثارگران منتشر شده است. ب) نامههاي مرتبط با جنگ (پيراموني)1. نامههاي نظاميالف) احکام فرماندهان اين نامهها براي انتصاب يا عزل فرماندهان جنگ بوده و معمولاً از فرمانده دسته به بالا صادر ميشده است. ب) بخشنامهها: به نامههايي که به تمام يا بخش اعظمي از واحدهاي نظامي و خدمات پشتيباني مربوط ميشده است بخشنامه ميگويند. اين نامه نيازمند ادبيات خاص و رعايت اصول نامهنويسي اداري و نظامي بوده و داراي امضاي مشخص و شناخته شده است. د) مکاتبات معمول اداري (تقاضانامهها، تشويقنامهها، درخواستنامهها، نامههاي تسليت و تبريک، توصيهنامهها و نامههاي متفرقه) 2. نامه خانواده و آشنايان به رزمندهاين نامهها شامل نامههاي ارسالي از سوي خانواده، دوستان و نزديکان يا پاسخ آنها به نامههاي دريافت شده از ايثارگران است. 3. نامههاي بينالملليشامل نامههاي رؤساي جمهور و رهبران دو کشور در حال جنگ يا حاميان آنان ميباشد. اين نامهها در زمره اسناد تاريخي و مهم به شمار ميروند و در آن ممکن است از ادامه جنگ يا پيشنهاد صلح يا اعتراض به بهرهگيري از روشهاي غيرمتعارف در جنگ باشد. مضامين اين نامهها با همفکري فرماندهان عاليرتبه جنگ تهيه ميشود. براي شناخت اين نامهها ميتوان به کتاب «دوازده نامه» مشتمل بر نامههاي مبادله شده بين روساي جمهوري اسلامي ايران و جمهوري عراق مراجعه کرد. در بخشي از مقدمه اين اثر که به قلم آيتالله اکبر هاشمي رفسنجاني نوشته شده آمده است: «در تاريخ 5 ارديبهشت سال 1369 مطلع شديم که نامه سربستهاي از رئيس جمهوري عراق و آقاي ياسر عرفات براي مقام معظم رهبري و رئيس جمهوري کشورمان رسيده است. حامل نامه فردي از سازمان آزاديبخش فلسطين بود. ابتدا با ناباوري با اين ادعا برخورد شد، چون وضع ما و عراق در شرايطي نبود که با عرف ديپلماتيک، ارسال پيک و نامه قابل توجيه باشد. بررسيهاي ابتدايي از لحاظ مضامين و امضاي نامه و مهر و آرم و با توجه به شناخته شده بودن حامل نامه و همراهي با نامه عرفات، اطمينان نسبي ما را درخصوص صحت ادعا جلب کرد. براي بررسي مضامين نامه و تهيه جواب و برخورد مناسب با موضوع در تاريخ 8 ارديبهشت سال 1369 جلسهاي در محضر مقام معظم رهبري با حضور اعضاي شوراي عالي امنيت ملي و مشاوران سياسي رهبري و من تشکيل شد.» 4. نامههاي تحليلي روشنفکران، منتقدان، حاميان و پژوهشگران جنگبرخي از روشنفکران، منتقدان، پژوهشگران، حاميان و مخالفان جنگ بسته به ديدگاه و تجارب خود درخصوص جنگ يا مجادله موضع داشته و مواضع خود را در قالب نامههاي مفصل و تحليلي براي شخص ديگري ارسال کردند. اين نامهها در ايران چندان مرسوم نيست يا اگر هم نوشته شده تاکنون منتشر نشده است ولي از آثار خارجي ميتوان به کتاب «چرا جنگ»[32] حاوي بررسيهاي روانشناسانه پديدة جنگ طي مکاتبات آلبرت انيشتين و زيگموند فرويد در فضاي پس از جنگ اول جهاني اشاره کرد. يا ميتوان از کتاب «هشت نامه»[33] نام برد که حاوي نامههاي گونتراس نويسنده سرشناس آلماني به کنزابورواوئه نويسنده ژاپني برنده جايزه نوبل 94 است. گونتراس در ارتش هيتلر سرباز بود و نامههاي خود را پنجاه سال پس از شکست آلمان هيتلري از متفقين در جنگ دوم جهاني مينويسد و انگيزه خود را چنين بيان ميکند: «اين روزها همه از من ميخواهند تا چند کلمهاي از آن روزها بنويسم ولي از آنجا که من دوست ندارم به سفارش کسي مطلب بنويسم، مطالبم را در نامهاي خطاب به کنزابورواوئه مينويسم، چرا که او هم مثل من به نسلي تعلق دارد که در دوران جنگ بچه يا جوان بوده.» 5. اطلاعيههانامهاي که نويسنده آن يک فرد خاص را خطاب قرار ندهد و تمايل داشته باشد تعداد بيشتري از مردم آن را بخوانند و چه بسا هرگز به مقصدي هم ارسال نشود، بلکه در مطبوعات درج يا از طريق رسانههاي شنيداري پخش شود. گزارش پيروزيهاي رزمندگان ايران بهويژه پس از عملياتهاي مختلف به صورت اطلاعيه از رسانههاي ديداري و شنيداري پخش ميشد. در اين اطلاعيهها به نحوه انجام عمليات، گزارش آزادسازي مناطق، آمار تلفات دشمن، غنائم به دست آمده و تعداد اسراي طرف مقابل اشاره ميشد. همچنين است اعلان وضعيت در هنگام بمبارانهاي شهري يا اصابت موشک به شهرها که وضعيت خطرناک (قرمز) و آرام (سفيد) را گزارش ميکرد. 6. تلگراف/ تلگرامتلگراف يکي از سريعترين وسايل تماس و ابلاغ پيام است. تلگراف دستگاهي است براي فرستادن پيام به فواصل دور با استفاده از نوعي رمز که رايجترين آنها الفباي مورس است. در اين شيوه پيامرساني، پيام دهنده متن تلگراف را روي کاغذ مينويسد و به تلگرافخانه ميدهد و آنها آن را به تلگرافخانه شهر مقصد مخابره ميکنند. در زمان جنگ از اين وسيله به دليل سرعت انتقال پيام استفاده ميشد ولي به دليل اينکه تلگرامها (متنهاي تلگرافي) بسيار موجز و خلاصه است و حاوي اطلاعات عمده نيست، نميتوان آنها را به عنوان نامههاي جنگ مورد بررسيهاي کارشناسانه قرار داد.[34] تعريف نامههاي جنگبه گونههاي نامهنگاري جنگ و شبهنامهها در بخش پيشين اين مقاله اشاره شد. اکنون ميتوان از گروهي از اسناد نوشتاري که از آن به عنوان نامههاي جنگ ياد ميشود، تعريفي جامع و مانع ارائه کرد: «منظور از «نامه جنگ» در اين مقاله گونهاي از دستنوشتههاي رزمندگان است که با ارسال آن از منطقه جنگي براي خانواده و دوستان خود، آنها را از وضعيت خود آگاه ساخته و سفارشهايي را ذکر کردهاند.»[35] با ارائه اين تعريف در پي آن نيستيم که ساير گونههاي نامهنگاري را فاقد ارزشهاي سندي و فرهنگي بدانيم. اين تعريف ناظر به نکات ذيل است: 1. براي بررسي روشمند و همهجانبه يک موضوع نيازمند تحديد و جزئينگري هستيم. 2. نامههاي منطبق با تعريف فوق علاوه بر فراواني نسبتاً زياد به دليل بار معنايي ميتواند موضوع پژوهشهاي فرهنگي بوده و از جنبههاي مختلف هنري، ديني، اجتماعي و حتي اقتصادي و نظامي مورد کاوش قرار گيرد. 3. گرچه متأسفانه تاکنون بخش ناچيزي از مطالعات تاريخي و اسنادي و نيز کتب و نشريات فرهنگي جنگ به موضوع نامهها اختصاص داشته،؛ ولي در همة منابع، آثاري را نامههاي جنگ شناختهاند که منطبق با تعريف مزبور بوده است. 4. آرشيوها و مراکز جمعآوري اسناد فرهنگي جنگ در طبقهبندي خود اسنادي را نامههاي جنگ خواندهاند که با اين تعريف همخواني دارد و لذا تلگرامها، پاسخ نامه که از سوي خانواده ارسال ميشده و نظاير آن را که پيشتر اشاره شد، نامه جنگ نميدانند. چشمانداز نامههاي جنگبراي بررسي نامههاي جنگ بايد ويژگيهاي اجتماعي و شرايط تاريخي عصر نگارش نامه را مدنظر قرار دهيم. شاخصهاي اصلي اين چشمانداز «زمان گذشته»، «فرد نويسنده» و «شبکه به هم پيچيدة امور انساني» ميباشد. الف) زمانمنظور از زمان، دورهاي از تحولات ايجاد شده پس از شروع جنگ است. اين دوره با مختصات و شرايط ديگرگونه، با زمان قبل و پس از خود تفاوتهاي عمده دارد. براي بررسي و درک اسناد مکتوب از جمله نامهها نيازمند بررسي تحولات فکري، فرهنگي و اجتماعي زمان نگارش نامه هستيم. مورخان، عمدهترين مشتريان اسناد هستند و حاصل بررسيها و تنظيمات آنان است که سايرين از جمله پژوهشگران فرهنگي و اجتماعي را به کار بر روي اسناد وا ميدارد. نگاه مورخ به گذشته هم خواسته يا ناخواسته بر انبوهي از پيشفرضها، ارزشها، داوريها، باورها، ملاحظات متعدد سياسي، اخلاقي، مذهبي، ملي، فرهنگي و... مبتني است. «تاريخ، عمل مداوم تأثير يافتن مورخ و واقعيات از يکديگر و گفتوشنود پايانناپذير حال و گذشته است.»[36] اين مقاله مختصر، موضوعيت و جايگاه بررسي همهجانبه دوره تاريخي جنگ را ندارد؛ و صرفاً به طرح موضوع ميپردازد و هر يک از مباحث ميتواند موضوع مقالهاي جداگانه قرار گيرد. دوره هشت ساله جنگ علاوه بر آنکه با دورههاي زماني قبل و پس از خود متفاوت است، در درون خود نيز به دورههاي مختلف تقسيمبندي ميشود. اين دورهها همچون ساير امور بر نامهنگاري نيز تاثيرگذار بوده است. نويسنده کتاب «فرهنگنامه جبهه» نيز در بخش مربوط به نامهها ويژگيهاي ادواري را در نظر داشته و ضمن تقسيم هشت سال جنگ به سه دوره زماني متفاوت، اينگونه مينويسد: «هر يک از اين دورهها ـ اگر نه کامل ـ به نحو بارزي از مراحل قبل و بعد از خود متمايزند و بافت، اجزا و عناصر ويژه خود را دارند و اين تشخيص بيش از همه در زبان و قلم مباشران جنگ و راويان آن ظهور و بروز دارد.» ب) فردمنظور از فرد، رزمندهاي است که پا به ميدان جنگ گذاشته و انگيزههاي حضور، افکار و اعتقادات، سطح سواد و معلومات، نگرشها و ديدگاهها و وابستگيهاي قومي و مذهبي او در امر نامهنگاري تأثيرگذار بوده است. در عين حال رزمنده نسبت به شرايط جنگ و گذشت زمان دچار تغيير در نگرشها، افکار و اعتقادات ميشده است. حاصل اين تغيير بيش از هر چيز در نوشتههاي وي قابل مشاهده است. يکي از دلايل اهميت درج تاريخ (روز، ماه و سال) در اسناد مکتوب، همين امر است. لذا نامهها از حيث نويسندة آن از دو وجه قابل بررسي است: يکي شرايط فرد در زمانهاي متوالي و متفاوت و ديگري شرايط فرد نسبت به ساير افراد در يک دورة زماني مشخص. بيگمان رزمندگان آذري در نگرشهاي ذهني و اعتقادي با رزمندگان استانهاي شمالي يا جنوبي متفاوت بوده و اين تفاوت در متن و قلم آنها تأثيرگذار بوده است. رزمندگان باسواد و کمسواد يا رزمندگان شهري و روستايي يا پير و جوان در نگارش متن نامه يکسان عمل نميکردهاند. ج) شبکه امور انسانيامور انساني بسيار پيچيده است و انسانها در يک شبکه ارتباطي پيچيده عمل ميکنند. رزمندگان با داشتن شبکهاي از ارتباطات مربوط به زندگي شخصي پا به ميدان نبرد ميگذارند و اينک بيآنکه ارتباط خود را با محيط زندگي قطع نمايند، به گسترهاي از روابط جديد ميپيوندند. اين پيوندهاي ارتباطي انسانها را پيچيده کرده است و لذا رفتارها و کنشهاي انساني به سادگي قابل تجزيه و تحليل و شناخت و معرفي نيست. زن، فرزند، همسايه و... از يکسو و فرمانده، همسنگر و... از سوي ديگر ذهن را پيچيده ساخته و نامهها نيز که تراوشات ذهني رزمنده است از آن پيچيدگي بهره برده است. هر اندازه اين خطوط ارتباطي ذهن نگارنده شفافتر باشد، با درک مفاهيم و معاني ذهني و متون نگارش و به طورکلي گفتمان سادهتري مواجهيم. تقسيمبندي برحسب صاحب نامهنامههاي جنگ برحسب گروههاي ايثارگري قابل تقسيمبندي هستند. الف) نامههاي شهداشامل کليه نامههاي رزمندگاني که از مناطق عملياتي براي خانواده و اطرافيان ارسال کردهاند و بعد به شهادت رسيدهاند. اين نامهها از اعتبار خاصي برخوردار است؛ يکي به دليل تعلق نامه به شهيد که در قاموس فرهنگ و تاريخ ما از جايگاه ويژهاي برخوردار است و ديگري به دليل اطمينان از سنديت نامه از حيث زماني. به عبارتي براي اشخاص و مراکز اسنادي نگارش نامه در طول زمان جنگ مسجل است. به علاوه امکان تغيير در محتواي سند از سوي نگارنده هم اتفاق نميافتد. ب) نامههاي رزمندگان جانبازشامل نامههايي است که رزمندگان در دوره زماني آغاز يا انجام جنگ نوشتهاند. اين نامهها مربوط به رزمندگان و جانبازان است و اين دو گروه ممکن است به دليل احساسات و تعلق خاطر به دستنوشتههاي خود از تحويل اين آثار به مراکز اسنادي خودداري نموده و نامههاي خود را بيش از آنکه سندي ملي قلمداد کنند، دستنوشتههاي شخصي و خصوصي بدانند و به همين دليل امروزه نامههاي شهدا نسبت به رزمندگان و جانبازان در مراکز آرشيوي از فراواني بيشتري برخوردار است. ج) نامههاي آزادگاننامههاي آزادگان گونهاي متفاوت از نامههاست و اين تفاوت به دليل شرايط خاص اردوگاهي است که در جاي خود به آن پرداخته ميشود. د) نامههاي رزمندگاننامههاي رزمندگان متعلق به کساني است که در جبهه حضور داشته ولي به درجه جانبازي نائل نشدهاند. اين گروه (رزمندگان) چون جزو افراد تحت سرپرستي نهادهاي رسمي مثل بنياد شهيد قرار ندارند، پروندهاي نيز براي نگهداري اسناد آنان گشوده نشده، ولي به هرحال اسناد مکتوب آنها بايد مورد توجه قرار گيرد. بررسي نامهها از حيث محتوايينامهها که در زمره اسناد مکتوب و فرهنگي جنگ محسوب ميشوند، نمايانگر ايدئولوژي و طرز تفکر رزمندگان در جنگ هشت ساله ميباشد. براي کشف اين مهم نيازمند تجزيه مفاهيم و مضامين مندرج در نامهها به شيوه تحليل محتواي متن هستيم. اين نامهها تاکنون به صورت روشمند و علمي تحليل محتوا نشده است. اين فرآيند براي وصاياي شهدا انجام گرديده[37] و لازم است به منظور شناخت دقيق محتواي نامهها از حيث مضامين، مفاهيم و معاني به کار رفته در آنها از روش علمي تحليل محتوا بهره جست. ولي در نگاهي کلي و با مطالعه نامههاي جنگ ميتوان موضوعات و مفاهيم عمدة اين متون را احصاء نمود. پيش از هر چيز بايد به اين نکته اشاره کرد که نامهنگاري جنگ همچون ساير امور مرتبط با جنگ، تابع شرايط اصولي و منطقي نيست. زماني که از نامههاي جنگ سخن به ميان ميآيد، نميتوان به دنبال يافتن اصول نامهنويسي و قوانين عادي ارسال و مراسلات بود. لذا با تحليل محتوا و تجزيه ساختار و بررسيهاي جامعهشناسانه، روانشناسانه و... ميتوان به اصول حاکم بر نامهنگاري جنگ که به طور حتم علي حده خواهد بود دست يافت. موضوعات و مفاهيم نامهها1. ذکر آيه، حديث، درود و سلامذکر يکي از آيات جهادي همچون «و لا تحسبن الذين قتلوا...»، «ان الله يحب الذين يقاتلون...»، «الهي رضاً برضائک و تسليماً لامرک» و... در مطلع اغلب نامهها امري متداول بوده است. فضاي حاکم بر ذهن، زبان و قلم رزمندگان و مأنوس بودنشان با اينگونه آيات به ذکر آيات و روايات در ابتداي نامهها به عنوان شخصيترين امور منجر ميشده است. پس از ذکر آيات، نامه را با درود و سلام به پيشگاه امام زمان و حضرت امام خميني و ديگر بزرگان ديني و سياسي نظام آغاز ميکردند. 2. بيان حال خوب و ذکر بيملاليرزمندگان به دليل دوري از محل سکونت و نگراني اعضاي خانواده از شرايط حضور در جبهه و ميادين جنگ سعي ميکردند با ذکر جملاتي مطابق يا مخالف با واقع اطرافيان خود را از نگراني درآورده و خاطرجمع نمايند. اين ويژگي در اکثر نامههاي جنگ به چشم ميخورد و حاکي از تعلق روحي و رواني رزمندگان به خانواده، و جايگاه والا و مورد اعتناي خانواده در نظر رزمندگان است. در بسياري از نامهها رزمندگان شرايط خود را در جبهه بسيار خوشتر و امنتر از محل سکونت توصيف ميکنند و بر سلامتي و خوشي خود تأکيد فراوان دارند: «اگر جوياي احوالپرسي اين حقير را خواسته باشي، الحمدلله تاکنون نعمت سلامتي برقرار است و به دعاي خير شما مشغول هستم...» شهيد فتحاله نيکدارشد.[38] «... اگر جوياي حال فرزندت خواسته باشيد بحمدالله که سلامتي کامل برقرار است و من در جبهه سومار لشکر 19 ف هستم و حال من خيلي خوب است انشاءالله که حال همه شما خوب باشد...» شهيد غلامرضا نظرپور2 «... باري برادر جان نامة پر مهر و محبت شما به دستم رسيد، زيارت نگرديده شاد شدم اما وقتي زيارت گرديد مرا به ناراحتي انداخت. چرا، چون که شما براي بنده ناراحت هستيد که نبايد ناراحت باشيد. باري برادرجان جايمان خيلي خوب است و واقعاً جايي است که بايد به آن تشکر کرد. باري اگر در جوياي حال اينجانب عليحيدرنعمتي را خواسته باشيد به الحمدلله نعمت سلامتي تاکنون برقرار و هيچگونه ناراحتي عارض حال بنده نشده و نميشود و اميدوارم که همگي شما از بلايات مصون و محفوظ بمانيد...» شهيد عليحيدر نعمتي3 «خواهر مهربانم اگر جوياي حال برادر حقيرت حسن عسکري برآمده باشيد بحمدالله تاکنون که در يک وضعيت وخيم اما خوشحالکننده هستم...) شهيد حمزه عسکري4 «... باري اگر جوياي حال اينجانبان بوده باشيد شکر خدا که از سلامتي کامل روحي و جسماني بهرهمنديم. هيچگونه نگراني از طرف ما نيست، تنها سلامتي شما و موفقيت شما آرزوي ماست...». آزاده محمود ساجدي[39] 3. نويد پيروزيگزارش توفيق در عملياتها، نويد پيروزيهاي آينده و باز شدن راه کربلا و آرزوي رفتن از طريق کربلا به قدس شريف سومين بخش اغلب نامهها را تشکيل ميدهد. «... الان در اين لحظه که نامه را مينويسم در صد کيلومتري شوشتر ـ شهرک گتوند ـ چند کيلومتري شهرک ذکر شده در پادگان شهيد دستبالا در حال آموزش هستم که انشاءالله بعد از مدتي به عمليات خواهيم رفت و انشاءالله اين آخرين ضربهاي ميباشد که ما به عراق بزنيم و آن را نابود کنيم. براي يادآوري کاري که برعهدهام است خدمت شما ابراز ميدارم. بنده به عنوان تيربارچي و با دو کمک کار و بعد در رشته دوم خدمه دوشکا که با 4 خدمه زيرنظر بنده است. انشاءالله ميروم عمليات و آخرين ضربه را به صدام ميزنيم...» شهيد سيديعقوب هاشميپور 4. تقاضاها و توصيههاي اخلاقيدر نامهها توصيههاي اخلاقي و سفارش به معنويت و خدامحوري در کنار تقاضاها و توصيههاي دنيايي حائز توجه است. اين ويژگي نشاندهندة اين است که رزمنده هنگام نگارش نامه در پسزمينه ذهن خود رسيدن به نقطه عروج و جان دادن و شهيد شدن را فرض نکرده؛ اين اتفاقي است که در هنگام نگارش وصيتنامه روي ميداده است. در وصايا وجه غالب توصيهها جنبه معنوي و ديني دارد و سفارشهاي دنيوي جز در وصاياي خصوصي و خانوادگي کمتر به چشم ميخورد. «طلب حلاليت» و «ناراحت نشدن از دوري يا شهادت» بيشترين فراواني را در متون نامهها دارد. «از تو تقاضا دارم برادرانم را بزرگ کنيد و آنها را اذيت نکنيد و اميدوارم که بتوانيد در کارتان موفق بگرديد...» شهيد سيفاله عوضپور «...باري برادر چون تجديد دوره نمودهام و بايد يک ماه ديگر انجام وظيفه نمايم که اميدوارم خداوند بزرگ قبول نمايد. در ضمن برادر در هر هفتهاي يکبار به منزل اينجانب سرکشي نماييد و از کار آنها اطلاع داشته باشيد و اگر خداي نخواسته ناراحتي داشتند گرفتاريهاي آنها را رفع نماييد.» شهيد احمد عوضزاده «...بچههايي که با هم هستيم اگر کسيشان آمد مقداري پول برايم بفرستيد تا بيايد چون که اگر هم بخواهم بيايم پول ندارم. اگر پول داريد بدهيد تا بياورند چون که ما با ستاد گفتگو کردهايم و آن هم گفتند آزاد هستيد در صورتي که خودتان بخريد...» شهيد عبدالحسين وليپور «...محسن جان عاشق چهره[؟] ميباشم دوست دارم که چهرة مبارکتان را ببوسم و زيارت کنم، چون در دسترس من نيستي که چهرهات را لمس کنم لذا به همين منظور يکي از عکسهايش را بفرست الان چندين مرتبه است که اين حرف را تکرار ميکنم اگر اينبار نفرستي ديگر از اين به بعد نامه نمينويسم و با شما قعر [قهر] ميکنم...» شهيد عليحيدر نعمتي «...برادرجان الحمدلله سلامتي که يکي از بهترين ارمغان الهي است حاصل و برقرار است. نامه پرمهر و محبت شما رسيد و زيارت نمودم و بسيار خوشحال شدم. وضع جنابعالي اميدوارکننده ميباشد، اميد است که هر قدمي براي به دست آوردن علمي برميداري قدمي هم براي کسب معنويات و اخلاق اسلامي برداري...» شهيد نادر يوسفي 5. ارسال سلام (سلام رساندن)سلام رساندن به اطرافيان، اقوام، دوستان، همسايگان و آشنايان با ذکر نام هر يک از ويژگيهاي نامهنگاري رزمندگان است. رزمنده در زمان نگارش نامه قصد دارد اعلام کند که به ياد تکتک افراد است و کسي را فراموش نکرده و ياد آنها را در فضاي جبهه منتشر کرده است. اين ويژگي اکنون در زائران اماکن متبرکه ديده ميشود. تکتک افراد را هنگام زيارت ياد ميکنند و نام ميآورند. بسياري از رزمندگان به اين دليل که ممکن بود نامهها به رؤيت ديگران برسد يا توسط بخشهاي حفاظتي قرائت شود، از آوردن نام کوچک خواهران، نواميس و متعلقات خودداري ميکردند. از طرف من به اصغر بگوييد که به بچههاي مسجد سلام برساند، مخصوصاً مصطفي، فريدون، محمد، حسينعليزاده، رضا، مهدي و ديگر برادران...» [؟] رحماني «...سلام مرا به جهانشير و عليشير برسانيد و عمويم سيدآزاد و اهل خانواده و سيدعادل و اهل خانواده را سلام برسانيد. سلام مرا به آقاي محمد اميري و اهل خانواده سلام برسانيد. و مادرم را سلام ميرسانم. برادرم عليرضا و اهل خانوادهاش را سلام ميرسانم و کوروش و قدرتالله و عزتالله و اکبرالله[؟] و حجتاله را سلام ميرسانم و نرگس و مهرانگيز و زينت و زينب را سلام ميرسانم و آقاي فايض عوضپور و اهل خانواده را سلام ميرسانم.» شهيد غلامرضا نظرپور ادبيت نامههاي جنگنامههاي جنگ از منظر ادبي جايگاه چنداني ندارد و به عبارتي متون نامههاي جنگ، ادبيات به مفهوم واقعي تلقي نميشود. دو عامل اصلي باعث شده که متون نامههاي جنگ بار ادبي در خوري نداشته باشد: يکي ناظر به معنا و مفهوم ادبيات است؛ بدين معني که متن ادبي متني نظاممند، غيرصريح و تخيلي است؛ هرچه متن تخيليتر باشد ادبيتر است، حال آنکه نامهنگار در صحنه جنگ نميخواهد ادبيات خلق کند، بلکه ميخواهد معناي موردنظر را مستقيم و بدون تعويق و ابهام به مخاطب منتقل کند و اصولاً در پي خلق زيبايي نيست و زباني را به کار ميبرد که خيلي صريح به مرجع اشاره داشته و شفاف باشد. دوم آنکه فرصت نگارش نامه در مناطق جنگي فرصت چنداني نيست و اساساً رزمنده وقت چنداني براي نگارش متن فاخر و ادبي يا بازنويسيهاي مکرر ندارد؛ به علاوه سطح معلومات و سواد رزمندگان نيز به اندازهاي نبوده است که نامههاي جنگ را به شيوهاي نظاممند و اديبانه بنويسند؛ در عينحال مخاطباني نيز که قرار بوده متن نامه را مطالعه و پيامهاي متن را دريافت نمايند، منتظر متن صريح و ساده و بيپيرايه بودهاند. سازمان متن نامهها به طور عموم مطابق کليشه شناخته شده است؛ به ويژه آغاز و پايان همة نامهها از واجها و جملات مشابه شکل گرفته است. «... پدرجان به خدا قسم نامه را تند روي دستم نوشتم و خيلي عجله بود چون بچهها خواستند بيايند.» شهيد محمد نازيدوک «باري اگر جوياي حال برادرت باشي بحمدالله سلامت هستم، چون وقط[40] ندارم عجله کردم در نامه نوشتن و بنده حدود دقيقاً روز 27/9/64 به جبهه اعزام شدم...» شهيد سيديعقوب هاشميپور بررسي نامهها از جهت شکلي1. دستخطاغلب نامهها با دستخط نازيبا نوشته شده است. کمتر اتفاق افتاده که رزمندهاي در نگارش نامه، تراز سطرها يا فواصل حاشيه را مراعات کرده باشد. متن نامهها عموماً خطخوردگي دارد و جز در موارد معدود پاکنويس نشده است. گاه نگارنده نامه در پايان و چنانچه فضايي از ورق نامه باقي مانده باشد با خط درشت، امضاهاي متعدد و جملات مختصر که گويا معاني فراموش شدة اوست فضا را پر ميکند. (ضميمه شماره يک) در سالهاي 64 به بعد با فراغتي که براي رزمندگان ايجاد شده، شکلنويسي، کنارنويسي، پاکنويس کردن نامهها، خوشخطنويسي و رعايت نکات دستوري به چشم ميخورد.(ضميمه شماره2) 2. ورقها و پاکتهاي نامهظاهراً در 2 تا 3 سال آغازين جنگ، رزمندگان نامههاي خود را بر روي ورقهاي سادهاي که از هر طريق تهيه ميکردند نگاشته و از طريق پست ارسال ميکردند. از سال 1362 پاکتهاي پست جوابقبول که در آن صفحهاي براي نگارش متن نامه تعبيه شده بود، در طرحهاي مختلف تهيه و بين رزمندگان توزيع ميشد. اين امر خود در ايجاد شور و رغبت نگارش نامه موثر بود. اين پاکتها گاه توسط واحدهاي پشتيباني و تبليغاتي جنگ و گاه توسط برخي موسسات خيريه و انجمنهاي صنفي، گاه توسط مردم يک شهر يا استان چاپ و در اختيار رزمندگان قرار ميگرفت.(ضميمههاي 2و3و4) تصاوير حضرت امام، حرم اباعبدالله، قدس شريف، ادوات جنگي، گل، رزمنده و... نيز کلمات قصار حضرت امام و احاديث ائمه همچنين آرم و علائم سازمانها و نهادها مثل سپاه، جهادسازندگي و غيره زينتبخش نامههاي طرحدار بود. نگاه آماري به نامههاي جنگ230 هزار شهيد، 8 هزار جانباز 70 درصد، 43 هزار آزاده و 700 هزار رزمنده آمار ايثارگران کشور را تشکيل ميدهد. مرکز اسناد و آثار فرهنگي شهدا و ايثارگران که از فعالترين مراکز جمعآوري، نگهداري و تنظيم آثار ايثارگران است مدعي است که اکنون 40 درصد از اسناد فرهنگي ايثارگران را جمعآوري کرده است. آمار ذيل تعداد نامههايي است که در مرکز مزبور وابسته به بنيادشهيد و امور ايثارگران نگهداري ميشود. اين آمار بر مبناي برگ و مربوط به تاريخ 1/5/1388 ميباشد. لازم به ذکر است که اختلاف آمار در استانها ممکن است به تلاش دفاتر بنيادشهيد در امر جمعآوري اسناد مرتبط باشد، نه علاقه يا بيعلاقگي رزمندگان يک استان به پديده نامهنگاري.
مراسلاتتصوري که امروز از ارسال و مراسلات نامه در ذهنها وجود دارد مربوط به زمان صلح و ثبات جامعه است. مراسلات نامه در زمان جنگ روشها و اقتضائات خاص خود را داشت. چسب و تمبردر سالهاي آغازين جنگ رزمندگان نامههاي خود را روي ورقههاي ساده مينگاشتند و در پاکتهاي نامهاي که شخصاً خريداري ميکردند جا داده و ارسال ميکردند. آنها همچنين تمبر مربوطه را با هزينة شخصي تهيه و بر روي پاکت الصاق ميکردند. براي خريد تمبر هم لازم نبود به پستخانهها مراجعه کنند چون از مغازههاي خواربارفروشي قابل تهيه بود. با توزيع پاکتهاي پست جوابقبول ديگر نيازي به تهيه و الصاق تمبر نبود. درج عبارت منطقة جنگي در حاشيه پاکت يا کادر مربع شکل روي پاکت، کار تمبر را انجام ميداد. نامهها با چسب ضعيف بسته ميشد. اين کار به دو دليل انجام ميگرفت؛ يکي اينکه رزمندگان هرگز تصور نميکردند که کسي از سر کنجکاويهاي بيمورد نامة کسي را قرائت کند و اين اعتماد کامل به ساير رزمندگان ناشي از فضاي معنوي و دوستانه حاکم بر مناطق جنگي بود. ديگر آنکه حق مسئولين حفاظت اطلاعات را براي باز کردن و قرائت نامهها به رسميت شناخته و پاکت را به گونهاي مهر و موم نميکردند که باز کردن آن به سختي صورت پذيرد. کنترل نامههاواحدهاي حفاظت اطلاعات گاه و به ويژه در ايام عمليات در عين ناخشنودي از عملي که مرتکب ميشدند، متن نامهها را کنترل ميکردند. زيرا کم نبودند رزمندگاني که مسيرهاي حرکت، احتمال انجام عمليات، محلهاي استقرار و آمار تجهيزات و هرگونه اطلاعات طبقهبندي شده را در نامه ذکر ميکردند. نوشتن اين اطلاعات از سرِ سهو و جدي نگرفتن حفاظت اطلاعات نظامي بود. لذا در زمان عمليات از ارسال هرگونه نامه ممانعت ميشد. نامهها در محل امني دپو و پس از انجام عمليات ارسال ميگرديد. صندوق و نشانيصندوقهاي پستي تعبيه شده در مناطق جنگي عموماً صندوقهاي خالي مهمات بود که روي آن کلمة «پست» نوشته ميشد. رزمندگان نامهها را داخل اين صندوقها انداخته و روزانه يا چند روز يکبار توسط واحد تعاون يا تبليغات داخل گوني تخليه و ارسال ميشد. در ابتداي جنگ آدرس فرستنده به طور کامل نوشته ميشد ولي پس از انسجام و نظام يافتن واحدها، نشاني رزمندگان داراي کدهاي مشخص گرديد.(ضميمه شماره پنج) «دزفول 156/433 حسين طهماسبي» با اين نشاني هر نامهاي مستقيم به دست صاحبش ميرسيد. 433 کد مربوط به لشکر انصارالحسين و 156 کد گردان مستقر در دزفول بود. چنانچه گردان مزبور قبل از رسيدن نامه تغيير موضع داده بود، نامه از آن محل به موضع جديد ارسال و به دست رزمنده ميرسيد. توزيعتوزيع نامه چه در هنگام ارسال و چه در هنگام دريافت تابع نظام خاصي نبود. گاه رانندة خودرويي که از همدان آذوقه آورده بود، هنگام بازگشت دهها نامة مربوط به همدان و شهرستانهاي اطراف را با خود ميبرد. او رساندن نامهها به خانوادههاي رزمندگان را امري نيکو و ثواب ميدانست و در امر رساندن نامه بسيار امين و جدي بود. گاهي هم پدر شهيد يا خانواده شهيد براي سرکشي به جبهه يا بازديد از محل شهادت فرزندانشان به منطقه ميآمدند و هنگام برگشت به شهر و ديار خود حامل دهها فقره نامه بودند. هنگام عمليات که مبادي رسمي از ارسال نامه خودداري ميکردند، صدها فقره نامه از مبادي غيررسمي به خانوادهها ارسال ميشد. با اينحال وظيفة توزيع نامهها به عهده واحد تعاون گردان يا لشکر بود. توصيفي از نامههاي اسارتنامههاي مربوط به اردوگاهها و اسيران جنگ از ويژگيهاي خاصي برخوردار است و به دليل مسائل امنيتي، شرايط ويژهاي بر نگارش، ارسال و توزيع نامههاي اسرا حاکم ميشود. در اين بخش به محتوا، شکل و توزيع نامههاي اسارت اشاره ميشود. الف) محتوااسرا در نامههايشان از سلامتي خود و حال خوبي که از آن برخوردارند سخن ميگويند. آنها از همشهريان که در يک اردوگاه به سر ميبرند خبر سلامتي ميدهند يا راجع به کساني که ممکن است مورد سؤال قرار گرفته باشند اظهار اطلاع يا بياطلاعي ميکنند. از زيارت مرقد حضرت اباعبدالله که رفتهاند يا قرار است بروند ميگويند و توصيههايي براي اهل خانواده دارند. آنچه در برخي از نامههاي اسرا قابل ذکر است مربوط به متون رمزي نامههاست؛ اين رمزها بيشتر مربوط به مسائلي ميشد که از نظر واحدهاي اطلاعاتي و امنيتي عراق قابل ذکر نبود. يکي از اين موارد سلام رساندن به حضرت امام(ره) بود: نامه يک اسير: «... دلم براي تکتک شما تنگ شده است. اما دلم براي يکي ديگر خيلي تنگ شده است نميدوني چقدر دلم برايش تنگ شده. اونم پدربزرگ عزيزم حاج آقا موسوي است. يکي ديگر هم که سفارش ميکنم براي شرکت در مراسم هفتگي دانشگاه...» در عبارت فوق منظور اسير از «پدربزرگ عزيز حاج آقاي موسوي» حضرت امام(ره) و منظور از «مراسم هفتگي دانشگاه» نماز جمعه است. پاسخ حضرت امام: به نام خدا فرزند عزيزم، نامه شما واصل شد. اميد است انشاءالله به زودي خلاص شوي. ما براي شما نگران هستيم. لکن خدا بزرگ است. انشاءالله موفق باشي. صبر کن که خدا با صابران است. والسلام پدربزرگت[41] گاهي اوقات اتفاقات درون اردوگاه و برخوردهايشان با افسران عراقي را در قالب گزارش بازي فوتبالي که در حياط اردوگاه انجام شده بود به صورت کنايه در نامه مينوشتند و به ذهن اهل خانواده متبادر ميکردند. آنها صحنه اردوگاه را به صورت صحنه فوتبال تصوير ميکردند و از کتک خوردن به گل خوردن و زمين خوردن تعبير ميکردند. دعوت خانواده به صبر، تحمل جدايي و ايجاد حس اميدواري در اغلب نامهها مشاهده ميشود. نامههاي آزادگان به عنوان يکي از گونههاي معدود اسنادي که پيشبيني ميشود از تعداد قابل ملاحظهاي برخوردار باشد، نماد تفکر و انديشة آزادگان در دوران اسارت است. ب) کنترل نامههاوضعيت جنگ و نظام حاکم بر اردوگاههاي اسرا اقتضا ميکرد که متن نامهها به دقت کنترل گردد. اين کنترل توسط عوامل استخبارات عراق و نيز منافقين صورت ميگرفت. عوامل کنترل نامهها بر روي موارد خاص و اطلاعاتي که آنان محرمانه ميدانستند خط ميکشيدند يا نامه را کلاً از رسيدن به مقصد باز ميداشتند. ج) توزيعدر دوره هشت ساله جنگ و پس از آن «صليبسرخ بينالمللي» که مقر آن در ژنو است، رابط ايران و عراق در موضوع اسرا بود. نشان صليبسرخ در بالاي فرمهاي نامه درج شده بود. در کادر فوقاني مطالب فرستنده درج ميشد و جواب نامه در کادر زيرين همان نامه نوشته ميشد.(ضميمه شماره شش) صليبسرخ نامههاي ارسالي را به مأموران اردوگاه تحويل ميداد و آنان ميان اسرا توزيع ميکردند و توصيه ميکردند ظرف يک يا دو روز که ماموران صليب سرخ در محل حضور دارند، پاسخ نامه را به آنها تحويل دهند. صليبسرخ در اين فرصت قلم در اختيار اسرا قرار ميداد و به همراه دريافت نامهها، قلمها را پس ميگرفت. در ضمن نامهها چسب و مهر و موم نميشد. آدرس نامهها در عراق مختصر و سر راست بود: عراق ـ موصل 2 ـ احمد نجفي نگارش نامه توسط اسير نشانه اميدواري او به آزادي و زندگي پس از اسارت بود و بيعلاقگي به نگارش نامه نشانه نااميدي از آزادي و بريدگي از زندگي و اطرافيان بود. گاه اسراي نااميد نامههاي دريافتي را ناخوانده پاره ميکردند و ريزههاي آن را در هوا ميپراکندند. برخي از اسرا نامهها را با ظرافت و دقت خاصي نگهداري ميکردند و پس از آزادي با مشقت و تدبير با خود به ايران ميآوردند. اين دسته از نامهها امروز از اسناد مهم و فرهنگي جنگ به شمار ميرود. چه بايد کرد: اکنون بايد به اين پرسش پاسخ گفت که وظيفه ملي در مواجهه با نامههاي جنگ چيست؟ پاسخ روشن است: جمعآوري، نگهداري، پردازش، انتشار و تحليل محتوا. ولي متأسفانه امروز اين فرآيند مهم دچار اختلال است و دلايل اين اختلال به اين شرح است: 1. تعداد مراکز رسمي آرشيوي، انتشاراتي، فرهنگي، نظامي و... که هر يک بنا به وظايف و اهدافي که براي خود تعريف و ترسيم نمودهاند به انجام بخشي از فرآيند فوق همت گماشتهاند. 2. استفاده از روشهاي غيرعلمي و ناصحيح در انجام هر يک از اجزاي فرآيند مزبور. 3. افراد و موسسات غيررسمي که بنا به احساس وظيفه فرهنگي، شرعي و... به جمعآوري و آرشيو اسناد و نامههاي جنگ پرداختهاند. 4. ايثارگران و خانوادههاي آنان که به دليل دلبستگي به مکتوبات و يادگارهاي باقيمانده از روزهاي حماسه و جنگ يا بياعتمادي به افراد و مراکز مراجعهکننده از تحويل اسناد خودداري ميکنند. بيشک اقدامات حکومتي در تجميع مراکز آرشيوي و استفاده از تجارب کشورهاي پيشرفته و بهرهگيري از مکانيزمهاي علمي و شناخته شده ميتواند موانع فوق را مرتفع و زمينه را براي بهرهگيري از اسناد و آثار جنگ فراهم سازد. اين مقاله جاي آن ندارد که فرآيند مزبور را تبيين نمايد و اين مهم خود نيازمند فرصتي مفصل و مقالهاي مجزاست. ولي درخصوص نامههاي جنگ ميتوان به راهکارهاي ذيل اشاره کرد: 1. متأسفانه برخي از مراکز که در اساسنامة آنها اشارهاي به جمعآوري و نگهداري اسناد جنگ نشده، با هدف انتشار نامهها اقدام به آرشيو و نگهداري نامه ميکنند. اين اقدامات سليقهاي به بهانه دلسوزي به تفرق اسناد جنگ و از جمله نامهها انجاميده است و با جلوگيري از اين اقدام ميتوان به تأمين و تجهيز آرشيو منسجم و واحد اقدام کرد. 2. برخي از افراد از سرِ دلسوزي يا انديشههاي شبه فرهنگي با مراجعه به ايثارگران، اسناد و نامههاي آنها را دريافت و اکنون در شرايط نامساعد مثلاً در منزل شخصي نگهداري ميکنند و گاهي بر سر تحويل اسناد به مراکز رسمي چانهزني ميکنند. ميتوان با انجام اقدامات جلبکننده و در غير اين صورت اقدامات حقوقي از نگهداري اسناد در محلهاي غيررسمي و غيراستاندارد جلوگيري کرد. 3. اقدامات ملي بدون فوتوقت و با زمانبندي دقيق و نزديک، براي جمعآوري کل اسناد و آثار مکتوب و فرهنگي شهدا و ايثارگران ضروري است. اين اقدام بايد با مرکزيت يک دستگاه خاص و با کمک همة مراکز و دستگاههاي فرهنگي، نظامي و اسنادي صورت پذيرد. 4. نگهداري اسناد در شرايط مناسب محيطي (نور، رطوبت، دما، استحکام، امنيت، ضدعفوني، ترميم و...) که اين خود به جلب اعتماد دارندگان اسناد و تحويل آن به مراکز رسمي کمک ميکند. 5. ديجيتالي کردن اسناد به گونهاي که قابل دسترسي و دادهپردازيهاي سهل و پيشرفته باشد. 6. انتشار اصل اسناد و آثار فرهنگي؛ با توجه به اينکه تصحيح، تنقيح و توضيح اسناد در فرآيند انتشار وقتگير و مشقتزا خواهد بود، در شرايط فعلي لازم است مراکز اسنادي، انتشار اسناد را با رعايت اصول امنيتي و اعمال مديريت اطلاعات به صورت چاپ عکس (Facsimile) در دستور کار قرار دهند و اقدامات پژوهشي بر روي اسناد را به وقت ديگر و افراد خبره واگذارند. [1]. لغتنامه دهخدا، ذيل «نامه» [2]. فرهنگ فارسي، دکتر محمد معين، ج4 [3]. فرهنگ روزنامهنگاري، محمدرضا محمديفر، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ـ 1379 [4]. فرهنگ علوم سياسي ـ مطبوعاتي انگليسي به فارسي، مسعود مطهريفر [5]. فرهنگ کنايات، منصور ثروت [6]. فرهنگنامه کنايه، دکتر منصور ميرزانيا [7]. بر سمند سخن، دکتر نادر زينپور، ص157 [8]. بر سمند سخن، دکتر نادر وزينپور، ص170 [9]. گلدسته انديشه، منشآت مولانا محمد امين وقاري طبسي يزدي، به کوشش محمدرضا ابويي مهريزي، ص125 [10]. درآمدي بر روش پژوهش در تاريخ، عليرضا ملاني تواني، ص117 [11]. چهل سند از جمهوري آذربايجان، تيمور مناف اوغلي موسوي، ترجمه پرويز زارع شاهمرسي، ص62 [12]. دانشنامه ادب فارسي، حسن انوشه، ذيل منشآة [13]. منشأت قائممقام فراهاني، سيد بدرالدين يغمائي، ص303 [14]. درآمدي بر روش پژوهش در تاريخ، عليرضا ملائيتواني، ص117 [15]. هفت اقليم کتاب، سيدعلي آل داوود، ص67 و66 [16]. نشريه نشر دانش، سال 15، شماره 6، مهر و آبان 1374 [17]. منشآة قائممقام فراهاني، به کوشش سيد بدرالدين يغمائي، انتشارات نگاه ـ 1386 [18]. نامههاي اروميه، به کوشش کاوه بيات، انتشارات فرزان ـ 1380 [19]. مقدمه «چهل سند قاري از جمهوري آذربايجان»، تيمور مناف اوغلي موسوي، ترجمه پرويز زارع شاهمرسي [20]. مجموعه اسناد علي سپهري اردکاني(دفتر اول)، به کوشش سيدصادق حسيني اشکوري، ص5 [21]. يادداشت ايرج افشار بر مجموعه «نامههاي برلن»، از بزرگ علوي به ايرج افشار. [22]. اين بخش برگرفته از مقاله «تاريخنگاري در ايران و هويت ملي» مندرج در کتاب پنجرهاي رو به تاريخ نوشته دکتر شيرين بياني است. [23]. حماسهسرايي در ايران، دکتر ذبيحاله صفا، ص8 [24]. صد جنگ بزرگ تاريخ، علي غفوري، مقدمه [25]. جنگهاي بزرگ تاريخ ايران، سعيد پرهيزکاري، مقدمه [26]. مباني ارتباطات جمعي، دکتر سيدمحمد دادگران، ص 106 [27]. مرگ يک انقلابي، ريچارد ل. هريس، ترجمه سياوش نيشابوري، ص216 و 217 [28]. مجموعه دستورالعملهاي مرکز اسناد ايثارگران بنيادشهيد و امورايثارگران، ص 29 [29]. فرهنگ جبهه، جلد دوم، سيدمهدي فهيمي، ص5، مقدمه نامهها [30]. خداي عزيز! نامههاي بچه به خدا، ديويد هلر، ترجمه اشرف رحماني و کوروش طاري، انتشارات راشين ـ 1382 [31]. نامهاي به پدر امت، دبيرخانه کتاب سال ولايت، انتشارات دليل ـ 1379 [32]. چرا جنگ، ترجمه خسرو ناقد، انتشارات کتاب روشن، چاپ سوم ـ 1388 [33]. هشتنامه، ترجمه علي شفيعي، نشر چشمه ـ 1378 [34]. براي اطلاع از شيوه کار تلگراف رجوع شود به کتاب اصول کامل نامهنويسي انگليسي ترجمه جليل دهمشگي، نشر جانزاده ـ 1388 [35]. مجموعه دستورالعملهاي مرکز اسناد ايثارگران بنيادشهيد و امورايثارگران، ص29 [36]. تاريخ چيست، ادوارد هالت کار، ترجمه حسن کامشاد، ص44 [37]. تحليل محتواي وصاياي شهدا، دکتر برقعي، آرشيو مطالعات و تحقيقات بنيادشهيد و امورايثارگران [38]و2و3و4. آرشيو مرکز اسناد بنيادشهيد و امورايثارگران [39]. آيينههاي مقاومت و عاطفه (متن و پاسخ 110 نامه از اسيران ايراني)، قاسم جعفري، جمعيت هلالاحمر، ص114 [40]. منظور «وقت» است. [41]. در سايه آفتاب، محمدحسن رحيميان، نشر شاهد، چاپ دهم، ص159 |
دیدگاه شما